در قسمت اول برنامهٔ «النبأ العظيم» که از شبکهٔ «روتانا الخلیجیه» پخش میشد، محمد شحرور - که از او بهعنوان اندیشمند یاد میشود - در برابر دوربین آمد تا روش خود را در فهم قرآن ارائه دهد. در حالیکه شایستهتر آن بود که این قسمت را «چگونه قرآن را تحریف کنیم» بنامند! در این متن مروری سریع خواهم داشت بر روششناسی شحرور و فساد آن، همراه با بیان تفسیر او از یکی از آیات، تا برای خواننده روشن شود که با شخصیتی روبهروست که در برابر ارزشهای سکولار معاصر تسلیم محض است و تمام تلاش خود را در راستای تطبیق آیات قرآن با این ارزشها از طریق تحریف و دگرگونسازی مفاهیم آیات به کار برده است.
خلاصهای از روش شحرور
شحرور معتقد است که قرآن پیامی جهانی است، و منظورش از این سخن آن است که باید با همهٔ ملتها، مانند ژاپنیها و آمریکاییها، سازگار باشد. او همچنین میگوید که قرآن پیام نهایی است و باید با همهٔ تحولات همخوانی داشته باشد. اما بهجای آنکه از خود قرآن، مفاهیم، ارزشها و احکام را استخراج کند و آن را مستقل از ارزشهای سکولار معاصر بفهمد، روشی معکوس در پیش گرفته است: قرآن را تابع ارزشهای معاصر سکولار میسازد و با تحریف و کش آوردن مفاهیم آیات، تلاش میکند آنها را با این ارزشها هماهنگ کند.
معیار اصلی او در تفسیر آیات، فقط «ریشهٔ لغوی» واژههاست. بنابراین هرگاه میخواهد واژهای را تفسیر کند، به سراغ لغتنامهها میرود تا معنایی را بیابد که بیشتر با ارزشهای معاصر همخوان باشد! این خلاصهٔ روش اوست.
مثالی عملی از آیهای در سورهٔ آل عمران
شحرور این روش را در تفسیر این آیه به کار میگیرد: {زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ} [آلعمران: ۱۴] (دلبستگی به خواستنیهای [مادی،] از [جمله] زنان و فرزندان و اموال هنگفت ـ از طلا و نقره و اسبهای نشاندار و دامها و کشتزار[ها]ـ برای مردم آراسته شده است. [امّا تمام] این[ها، لذتها و] کالای [زودگذرِ] زندگی دنیاست و [حال آنکه] سرانجام نیک، نزد الله است).
او میگوید که این آیه دربارهٔ «متاع» سخن میگوید، یعنی اشیاء و نیازها، نه موجودات عاقل. بنابراین انکار میکند که «النساء» به معنای جمع «امرأة» (زن) باشد، و ادعا میکند که «نساء» در اینجا جمع «نَسیء» بهمعنای تأخیر است! بنابراین معنای آیه از نگاه او میشود: «اشیای بهتأخیر افتاده» یا همان چیزهای جدید و مد روزی که مورد علاقهٔ مردم هستند!
شحرور مدعی است که این آیه خبری دربارهٔ همه انسانهاست، نه فقط عربها، و چون خبر خداوند باید درست باشد، باید با وضعیت امروز جهان مطابقت داشته باشد. و چون «چیز جدید» نزد همه مردم دنیا محبوب است، پس «نساء» باید بهمعنای «اشیای جدید» باشد، نه زنان!
با چنین تحریف آشکاری، شحرور معنای آیات را زیر و رو میکند. این تفسیر بهقدری ساختگی و بیپایه است که بیشتر مایهٔ خنده است تا نمونهای از تحقیق علمی. با این حال، لازم میدانم برای کسانی که به روش شحرور دل بستهاند، فساد این شیوه و بیپایگی آن را نشان دهم، چرا که این روش اساساً مبتنی بر نوعی شکست فکری در برابر فرهنگ سکولار معاصر است و هیچ نسبتی با روش علمی در فهم قرآن ندارد.
شکستباوری در اندیشهٔ محمد شحرور
شحرور در چند گفتگو اذعان کرده است که انگیزهاش برای مطالعهٔ قرآن، واکنشی به شکست ارتشهای عربی در برابر رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۹۶۷ (معروف به جنگ شش روزه) بود. از همینجا میتوان روحیۀ شکست خوردهای را که محمد شحرور با آن به سراغ کتاب خدا رفته، بهخوبی درک کرد. روش او این است که ابتدا به ارزشهای دنیای امروز نگاه میکند و سپس تلاش میکند بگوید که ارزشهای قرآن با آنها منافاتی ندارد. برای آنکه ما جزئی از تمدن امروز بهشمار آییم، باید مفاهیم قرآن را تغییر داده و آنها را مطابق با ارزشهای جهانی امروز تفسیر کنیم.
او روزی در صفحۀ فیسبوکش نوشت: «بنابر حاکمیت الهی: حرام مشخص است. محرمات محدود، معین، تفصیل یافته و ابدیاند، یعنی اجتهاد در آنها جایز نیست. و این محرمات در اغلب کشورهای جهان محترم شمرده میشوند». در اینجا آشکارا دچار مغالطه شده است، چراکه همه میدانند محرمات اسلام حتی در بسیاری از کشورهای اسلامی نیز زیر پا گذاشته میشوند، چه برسد به سایر کشورها! اما نکتهٔ اصلی این است که شحرور همواره تلاش دارد نشان دهد آنچه قرآن میگوید با ارزشهای جهان امروز هماهنگ است.
در نمونهای دیگر، در پاسخ به پرسشی در وبسایت خود، درباره آیهٔ {وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللَّهِ} [مائدة: ۳۸] (دست مرد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شدهاند، به عنوان مجازاتی از جانب الله قطع کنید) میگوید: «نَکال به معنای بازدارندگی است، و چون در آیه واژه «أیدیهما» (دستهایشان) به صورت جمع آمده، نه «یداهما» (دو دستشان)، منظور از آن، بازداشتن دستهای آنها از تجاوز به جامعه است، نه قطع واقعی. نوع مجازات را نهادهای قانونگذاری مشخص میکنند، و حداکثر آن میتواند حبس ابد باشد. ضمن آنکه «سارق» اسم فاعل است، یعنی کسی که شغلش دزدی است، نه کسی که یک بار دزدی کرده است. و این قانون در آمریکا هم اجرا میشود.»
او با چرخاندن دلبخواهی معنای نصوص، حکم قطعی و اِجماعی شریعت دربارهٔ دزدی را باطل میسازد تا آن را با قوانین کشورهای غربی (مثل آمریکا) هماهنگ جلوه دهد، و در این میان مهمترین نکته برای او این است که: «این قانون در آمریکا اجرا میشود!»
در تفسیر آیهٔ پیشین سوره آلعمران {زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ} [آل عمران: ۱۴] (دلبستگی به خواستنیهای [مادی] از [جمله] زنان و فرزندان برای مردم آراسته شده است) شحرور بار دیگر گرفتار همان رویکرد شکست خوردهاش شده است. او کاملاً از دیدگاه لیبرالیِ رایج نسبت به زن در دنیای امروز آگاه است (اگرچه واقعیت با این ادعاها تفاوت دارد)، و نمیخواهد اسلام را دینی نشان دهد که زن را در شمار شهوتهای آراسته برای انسانها معرفی کند. زیرا در این آیه «الناس» یعنی همهٔ مردم، چه زن و چه مرد؛ پس برابری چه میشود؟! از نگاه تفکر لیبرالِ مدافع حقوق زنان (به زعم خودشان)، اینکه زن «شهوت» باشد، امری مردود است! از اینرو، تحریف شحرور در تفسیر آیه {نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ} [البقرة: ۲۲۳] (زنان شما، [در حُکمِ] کشتزاری برای شما هستند؛ پس هر گونه که میخواهید به کشتزار (رَحِمِ همسرِ) خود درآیید) نیز قابل فهم میشود؛ او بهتکرار میگوید که مراد از «نساء» در این آیه، جمع «امرأة» (زن) نیست، بلکه منظور از «حرث» همان «دستاورد» است و بنابراین مقصود «اشیای جدید» است که برای شما سودمند هستند! سپس، بعد از این همه سخنان بیپایه، میگوید که یکی از قواعد او در فهم آیات آن است که «هیچ متن زبانیای فهمیده نمیشود، مگر بر اساس آنچه عقل اقتضا میکند»! حال باید ببینیم که عقل شحرور چه میگوید و چه مغالطاتی را مرتکب میشود تا به این تحریف برسد.
مغالطهها
نخست: با این روش، شحرور قرآن را از محتوای تأثیرگذار و اصلاحگر آن تهی میسازد و آن را تابعی از قراردادها و توافقهای بشری در هر دوران قرار میدهد. او کتاب خدا را صرفاً گزارشگری از وضع موجود بشر تلقی میکند. بنابراین، هر بار که ارزشهای روزگار تغییر کند، باید باز به جستجو در قرآن پرداخته، آیات را به زحمت تفسیر کرد و در ریشههای لغوی کندوکاو نمود تا معنایی مطابق با ارزشهای جدید یافت! اما این روش مردود است؛ چراکه اصل در قرآن آن است که کتابی است که بشر را از مسیر انحرافی بازمیگرداند و به راه مستقیم هدایت میکند، چنانکه فرمود: {إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ} [اسراء: ۹] (به راستی که این قرآن به استوارترین راه هدایت مىکند). پس چه عقلی است که قرآن را تابع افکار بشر و وضعیت زندگی آنان قرار میدهد؟!
دوم: اصل در فهم واژگان قرآنی آن است که معنای اصطلاحی و شرعی مقدّم بر معنای عرفی استعمالی است، و آن نیز مقدّم بر معنای لغوی مجرد است. مثلاً واژه «دابة» در زبان عربی به هر جنبندهای اطلاق میشود، اما در عرف رایج بیشتر بر حیوانات سواری گفته میشود. در قرآن اما آمده: {أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ} [نمل: ۸۲] (جنبندهای را برایشان از زمین بیرون میآوریم که با آنان [در این مورد] سخن بگوید) و این دابّة، طبق سنت نبوی، یکی از نشانههای قیامت است، و احادیث صحیح فراوانی در این زمینه وارد شده است. آیا میتوان در اینجا تنها به معنای لغوی چسبید و گفت مقصود هر جنبندهای است؟! یا مثلاً «صلاة» در زبان به معنای دعا یا رحمت است، اما در قرآن وقتی فرموده {وأقيموا الصلاة} آیا میتوان گفت یعنی فقط دعا کنید؟! کسی که نگاهی به فرهنگنامههای عربی بیفکند، خواهد دید که بسیاری از واژگان معانی متعددی دارند، و این میتواند راه را برای تفسیرهای دلبخواهی و گزینش معنای هماهنگ با هوای نفس - همانند کاری که شحرور میکند - باز بگذارد. راه جلوگیری از این انحراف، همان روشی است که توضیح دادیم؛ روشی که قرآن را از زمینهٔ نزولش جدا نمیکند و ما را به نکتهٔ سوم میرساند.
سوم: شحرور با قرآن همچون متنی مجرد و جدا از هرگونه زمینهٔ اجتماعی و تاریخی برخورد میکند، در حالیکه حقیقت آن است که قرآن بیانگر «زندگی» است و بدون شناخت زمینهٔ نزول آن قابل فهم نیست. یکی از امتیازات اسلام این است که خداوند قرآن را همراه با ابزار تبیین آن (سنت پیامبر ﷺ) و همراه با زمینهٔ اجتماعیای که در آن نازل شده، حفظ کرده است. ما با قرآن همانند یک متن اسرارآمیز هیروگلیفی (خط تصویری مصر باستان) که تصادفاً کشف شده، برخورد نمیکنیم! از این رو، شحرور با نادیده گرفتن سنت نبوی، اجماع صحابه، و علمای نخستین و زندگی اسلامیای که با قرآن زیست، جنایتی علمی مرتکب شده است و میخواهد «اسلامی نو» بسازد که نه صحابه میشناسند، نه تابعین و نه علمای بعدی! من این نکته را در یادداشتی با عنوان «تنها قرآن کافی نیست» به تفصیل شرح دادهام؛ هر که خواست میتواند بدان رجوع کند. آنجا توضیح دادهام که بدون سنت، فهم قرآن ممکن نیست. خطر اصلی این رویکرد آن است که قرآن را متنی پیچیده و بیزمینهٔ اجتماعی میپندارد و مدعی است که امت اسلامی، طی چهارده قرن - از جمله صحابهای که قرآن میان آنها نازل شد - آن را نفهمیدند!
چهارم: شحرور «متاع» در آیهٔ آلعمران را به «اشیا» تفسیر کرده و نتیجه گرفته که چون اشیا غیر عاقل هستند، پس نمیتوان «نساء» را جمع «امرأة» دانست. اما سؤال این است که پس «بنین» (فرزندان) چه میشود؟! همچنین، واژهٔ متاع، صرفاً به اشیا محدود نمیشود بلکه به هر آنچه مورد استفاده و بهرهمندی قرار گیرد اطلاق میشود، مانند فرمودهٔ خداوند: {أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ} [قصص: ۶۱] (آیا کسی که به او وعدۀ نیکو دادهایم و به آن خواهد رسید، همچون کسی است که او را از بهرۀ زندگی دنیا برخوردار ساختهایم و روز قیامت از [جمله] احضار شدگان [در آتش دوزخ] است؟). و این واژه معمولاً در سیاقی به کار میرود که به زندگی دنیا مربوط است. بهره بردن میتواند هم شامل اشیای بیجان باشد و هم انسانها، چنانکه در قرآن آمده: {فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ} [نساء: ۲۴] (پس آن زنانی را که [به ازدواج درآوردید و] از آنان کام گرفتید، باید مهریهشان را به عنوان فریضهای به آنان بدهید). پس خود قرآن برای ردّ ادعای شحرور کافی است که میگوید متاع تنها به اشیای غیر عاقل گفته میشود. بهویژه اگر حدیث رسول خدا ﷺ را بخوانیم که فرمود: «الدُّنْيا متاعٌ وخيرُ متاعِ الدُّنيا المرأةُ الصالحةُ» (دنیا متاع است و بهترین متاع دنیا زن نیکوکار است) [به روایت مسلم. این حدیث با با الفاظ دیگر نزد دیگران نیز نقل شده است]. آیا علمای لغت و فقه و حدیث طی قرون نفهمیدند که متاع نمیتواند شامل زن شود چون او موجودی عاقل است، و فقط شحرور این راز را کشف کرد؟! اساساً چه اشکالی دارد که زن و مرد از یکدیگر بهرهمند شوند و از زندگی مشترک لذت ببرند؟!
پنجم: شحرور میگوید «اشیای جدید» موضوعی است که همهٔ مردم جهان در آن مشترکند، و به همین دلیل این معنا را ترجیح داده و منکر آن شده که مراد از «نساء» در آیه، زنان باشند. اما آیا محبت به زنان فقط در میان عربهاست یا در میان همهٔ ملتها نیز رایج است؟! پس چرا او از معنای آشکار آیه فرار کرده و معنایی عجیب و غریب را بهجایش نشانده، در حالیکه همین محبت به زنان نیز در میان همهٔ ملتها مشترک است؟!
ششم: شحرور گفته است که واژهٔ «الناس» در آیهٔ {زُيِّنَ لِلنَّاسِ} شامل هر دو جنس، مرد و زن، میشود؛ پس زنان نیز امور نو و تازه را دوست دارند. بنابراین، مقصود از «النساء» در آیه، چیزهای تازهای است که هم مردان و هم زنان به آن علاقهمندند.
اما حقیقت آن است که در خطابهای قرآنی، بسیار اتفاق میافتد که مردان مورد خطاب قرار میگیرند در حالیکه مقصود از آن، هر دو جنس است. مانند فرمایش خداوند متعال:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىٰ تَغْتَسِلُوا وَإِن كُنتُم مَّرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا} [نساء: ۴۳] (ای کسانی که ایمان آوردهاید، در حال مستی به نماز نزديک نشويد تا زمانی که بدانید چه میگویید و [همچنین] هنگامی که جُنُب هستید، تا غسل نکردهاید، به نماز [و مسجد] نزدیک نشوید مگر آنکه رهگذر باشید؛ و اگر بیمار یا مسافر بودید یا یکی از شما از مکان قضای حاجت آمد یا با زنان آمیزش کردید و [برای وضو یا غسل] آب نیافتهاید، پس [باید] با خاکی پاک تیمم کنید؛ [به این روش که] چهره و دستهایتان را [با خاک] مسح نمایید. بیگمان، الله بخشایندۀ آمرزگار است).
روشن است که احکام این آیه، هم مردان و هم زنان را شامل میشود، و اینکه در آیه آمده: {أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ} (یا با زنان آمیزش کردید) سبب نمیشود که گمان کنیم خطاب آیه تنها به مردان اختصاص دارد؛ همانگونه که تعبیر {حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ} نیز بهمعنای اختصاص خطاب آیه به مردان نیست. چهبسا ذکر زنان در سیاق شهوتها بهایندلیل باشد که فتنهٔ آنان برای مردان شدیدتر است، چنانکه پیامبر ﷺ فرمود: «پس از خود، فتنهای را که برای مردان زیانبارتر از زنان باشد، باقی نگذاشتهام» [به روایت بخاری].
***
در این مقاله فساد روش گزینشی شحرور و ناسازگاری آن با روش علمی در فهم قرآن را روشن ساختیم و این فساد بهروشنی هنگام تطبیق این روش بر یکی از آیات کتاب خدا آشکار شد. این نوشته پیامی است برای هر کسی که گمان میبرد شحرور بر چیزی از حق است، در حالی که روش او پیروی از هواست و مشمول این سخن خداوند میشود: {مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} [نساء: ۴۶] (برخی از یهود، کلمات [الله] را از جای خود تحریف میکنند). امام بیضاوی در تفسیر این آیه میگوید: «یعنی آن را از جایگاهی که خداوند برایش قرار داده، با بیرون کشیدنش از آن موضع و گذاشتن غیر آن به جایش منحرف میسازند. یا آن را طبق خواستههای خود تأویل میکنند، و بدینسان از آنچه خداوند در آن نازل کرده منحرف میسازند».
پس این روش، دری بهسوی تحریف کتاب خدا و از کار انداختن تأثیر آیات آن گشوده است، و قرآن را که کتابی هدایتگر و تغییر آفرین است، از این محتوا تهی کرده و تابع قراردادها و توافقهای بشری میسازد، آنهم در عصری که از هدایت وحی بسیار دور شده است؛ عصری که در آن انحراف بشریت به حدی رسیده که از همجنسگرایی و زنا دفاع میکند، با عفاف میستیزد، و آن را تاریکی، جهل و عقبماندگی مینامد! با این حال چگونه ممکن است ارزشهای رایج در چنین عصری، مرجعی برای فهم قرآن قرار گیرد؟!
شریف محمد جابر | ترجمه: عبدالله شیخ آبادی